var popgah_user_id = 275;

javahermarket

دفترچه سوالات استخدامی رشته مدیریت بانک تجارت دفترچه تکالیف - مقاله های تربیتی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه در راه خدا با کسی برادری کند، خداوند در بهشت، او را به چنان منزلت والایی برمی کشد که با دیگر اعمالش بدان دست نمی یابد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله] دفترچه سوالات استخدامی کارشناس امور حقوقی آموزش و پرورش دفترچه سوالات استخدامی عمومی بانک تجارت دفترچه سوالات استخدامی کارشناس آمار آموزش و پرورش دفترچه سوالات استخدامی آموزگار دوره ابتدایی آموزش و پرورش دفترچه سوالات استخدامی رشته حسابداری بانک تجارت
سفارش تبلیغ
سفارش تبلیغ
 
شنبه 91 اسفند 5 , ساعت 6:51 صبح

 

آقا معلم باعصبانیت دفتر تکالیف دانش آموزی را روی میزش کوبید و داد زد  : محمد!!!      پسرک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را

پایین انداخت و آرام و آهسته در حالی که از ترس بر خود می لرزید خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدایی حرین گفت : بله آقا؟؟                                                

معلم که از حرص و عصبانیت صورتش سرخ شده بود   ، به صورت کوچک و در عین حال مظلوم پسرک نگاه می کرد  داد زد : (چند

 دفعه بهت بگم تکالیفتو تمیز و مرتب بنویس و دفترت را پاره پاره نکن ؟

فردا پدرت  رو میاری مدرسه می خوام در مورد انضباط و وضعیت درسییت باهاش حرف بزنم.

پسرک در حالی که از ترس می لرزید خودش را  جمع و جور  کرد.آب دهانش  را با زحمت فراوان قورت داد و آرام و آهسته گفت :

آقا .. بخدا  مادرم بیمار شده  اما پدرم  گفته  اگه در آخر ماه حقوق  و اضافه کار م  را بدن اول مادرت را به دکتر می بریم   که دیگه شبها از شدت درد ناله نکنه بعد خرج خونمونو کنار بزاریم ا گه پولی اضافی موند برای من هم یه دفتر بخره که من تکالیفمو در آن بنویسم


معلم با شنیدن این سخنان آرام و آهسته در صندلیش نشست و با صدای آرامی گفت  : محمد جان برو بشین سر جات.

و در حالی که نتونست خودش را کنترل کند با چشمان پر از اشک از کلاس خارج شد.



و این قصه قصه دانش آموزان فقیری است که در گوشه کنار این مرز و بوم هر از چند گاهی  تکرار می شود به امید روزی که هیچ وقت تکرار قصه را دیگر  نداشته باشیم.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 

javahermarket